Monday, December 31, 2012

Thursday, December 27, 2012

corner / کنج

May 2, 2012
matin abad desert camp, iran
matin abad desert camp, iran


13 اردیبهشت 1391
کمپ کویری متین آباد
ایران

do you mind? (#7)


حج تو، کمک به کودک بینوایی ست که یک جای گرم و نرم برای خواب ندارد.

do you mind? (#6)


مردم ما خیلی با هم رفیقن، وقتی که فروشنده میخواد کارت بکشه، رمز کارت رو با صدای بلند توی فروشگاه اعلام میکنن! نمیدونم دیگه این چه رمزیه!

Sunday, December 16, 2012

on a rainy night / یک شب بارانی

December 14, 2012
near home, Tehran, Iran

24 آذر 1391
نزدیک خانه

memories / خاطرات

Now I remember!
Dad used to buy a couple of game tapes for our "Commodore 64" to surprise us.


حالا داره یادم میاد!

یه وقتایی بابا واسه خوشحال کردنمون یک یا چند نوار بازی برای commodore 64 ما میخرید.

Wednesday, December 12, 2012

on a rainy day / یک روز بارانی

December 11, 2012
inside my car, near my office


21 آذر 1391
نزدیک محل کارم

on the way / در راه

December 3, 2012
on the way back home
tehran subway


13 آذر 1391
در متروی تهران
در راه خانه

Thursday, December 6, 2012

do you mind? (#5)

When it comes to producing and selling non-standard vehicles, it's the others who collect the profits,
but it's me who pays the price of red eyes, recurring sneezes and coughs ...


سود حاصل از تولید و فروش خودروهای غیراستاندارد را دیگری دریافت میکند،
هزینه ی عطسه و سرفه های پی در پی و چشمان قرمز رو من پرداخت میکنم...

Tuesday, December 4, 2012

corner (#2) / کنج

taken on
November 29, 2012
4:52 PM
my room, Tehran, Iran

ثبت شده در
9 آذر 1391
4:52 بعد از ظهر
«اتاق من»


do you mind (#4)


امان از ما که مونده ایم
وامونده ایم!