Wednesday, October 3, 2012

do you mind? (#2)

امروز، توی باغچه 2 تا گربه دیدم، یکی بزرگ یکی هم کوچیک. سر گربه ی کوچیک توی یه تکه پلاستیک گیر کرده بود که باعث شده بود توانایی حرکتی ش خیلی محدود بشه. خیلی صحنه ی دردناکی بود. خواستم که نزدیکش بشم و کمک کنم خودش رو آزاد کنه ولی اون همه اش میترسید و سعی داشت فرار کنه، گربه ی دیگر هم با صداهای عجیب و غریب سعی داشت من رو تهدید به حمله کنه. چاره ای جز این نداشتم که صحنه رو ترک کنم، با غصه ...

خواهش می کنم زباله ها را به طرز درست دفع کنید!

خواهش می کنم با سهل انگاری زندگی رو برای دیگران سخت نکنید!

No comments: