Tuesday, October 22, 2013

داستان


برف

سر پیچ از هم جدا شدند. یکی زندانی بود، دیگری زندانبان. زندانی دوره ی محکومیتش را گذرانده بود و زندانبان دوره ی خدمتش را. چمدان هایشان پر از گذشته بود، حوله ی کهنه، ریش تراش زنگ زده و آینه ی جیبی و ...
آن ها سرنوشت مشترک داشتند. هر دو خاطرات خود را پشت میله ها گذاشته بودند و وقتی سر پیچ از هم جدا شدند، برف بر هر دوی آن ها یکسان می بارید.

از «فرشته ها»، مینی مال های «رسول یونان»

No comments: